در شرایطی که کشور با چالشهای اقتصادی، اجتماعی و مهاجرت نخبگان دستوپنجه نرم میکند، تمرکز صرف بر رفع مشکلات اقتصادی، هرچند ضروری، اما کافی نیست. آنچه بیش از پیش اهمیت دارد، بازنگری در نگاهها، سیاستها و فضای حاکم بر زیست اجتماعی و سیاسی کشور است؛ فضایی که باید پذیرای همه سلایق، افکار و دیدگاهها باشد.
قدرت یک ملت نه فقط در ثروت آن، که در انسجام و وحدت درونیاش متبلور میشود. این انسجام زمانی محقق میشود که جامعه احساس کند فارغ از باور، گرایش یا دیدگاهش، جایی در ساختار تصمیمگیری و آیندهسازی کشور دارد. جوان امروز، بیش از یارانه و وام، به «شنیده شدن» و «دیده شدن» نیاز دارد. نخبه امروز، پیش از آنکه بهدنبال امکانات بهتر در خارج از مرزها باشد، میخواهد در کشورش بتواند بیواسطه اندیشه کند، نقد کند و مشارکت داشته باشد.
در سالهای اخیر، موج خروج نخبگان و فرار مغزها، بیش از آنکه صرفاً ناشی از مشکلات اقتصادی باشد، از دل تنگنظریها، انحصارگراییها و ایجاد فضای بسته در ابراز نظر و مشارکت عمومی ریشه میگیرد. کسانی که میتوانستند چراغهای روشنی برای آینده کشور باشند، زیر بار تهمتها، برچسبها و سنگاندازیها، عطای ماندن را به لقایش بخشیدند.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که بازاندیشی کنیم. سیاستی که بر طرد استوار باشد، نهتنها انسجام را بر هم میزند، بلکه سرمایه انسانی را نیز از بین میبرد. باید فضای گفتوگو را گشود، با مخالف سخن گفت، و زمینهای فراهم کرد که حتی در سختترین شرایط اقتصادی نیز، فرزندان این سرزمین، ایران را به هیچجای دیگر ترجیح دهند.
تاریخ به ما نشان داده است که ملتهایی موفق شدهاند که از دل تنوع، وحدت ساختهاند؛ و از دل نقد، راهحل زاییدهاند. تمرکز بر نقاط قوت ملی ما، که همانا انسجام اجتماعی، فرهنگ ریشهدار و منابع انسانی ارزشمند است، میتواند ما را از این بزنگاه عبور دهد. این مهم اما نیازمند شجاعت در بازنگری و اراده در اصلاح است؛ نه با شعار، که با اقدام واقعی.
امروز، نه زمان حذف است و نه تخریب؛ زمان بازسازی اعتماد و بازکردن درهاست. اگر میخواهیم آیندهای روشن بسازیم، باید امروز بذر همدلی، مشارکت و احترام به تفاوتها را بکاریم.
نظر خود را ارسال کنید