فراتر از قوانین زمینی که توسط انسانها برای برقراری نظم و اداره جوامع وضع می گردد، قوانینی وجود دارد که در هر زمان و مکانی ثابت و غیر قابل تغییراند.
قوانینی که توسط انسان وضع می گردد را شاید بتوان از آن عدول کرد و از عقوبتش در امان ماند، مانند زمانی که به دور از نگاه پلیس، چراغ قرمزی را رد کنیم و جریمه نشویم اما آن قوانینی که توسط خالق برای هستی وضع شده، جای گریزی از آن نیست.
البته برخی از این قوانین غیرقابل تغییر با آنچه که عقل محاسبه گر می گوید متفاوت است.
مثلا در قانون بخشایش چیزی را می دهیم و بگونه ای عقل محاسبه گر از آن به عنوان کسر شدن یاد میکند اما آنچه که در واقعیت رخ می دهد اضافه شدن است که برای این عقل پذیرفتنی نیست.
همه آنچه که گفته شد برای پرداختن به قانون دیگری است و البته چه بسا برای این عقل جزئی نگر هم قابل پذیرش باشد.
اساسا بر هرآنچه که متمرکز شویم ناخودآگاه به آن انرژی می دهیم.
شاید اینگونه بتوان بیان کرد؛ توجه انسان هر کجا باشد انرژی همانجاست.
اینکه توجه بر خواسته باشد یا بر ناخواسته، فرقی نمی کند در هر صورت قانون اعمال می شود.
انسان اگر ناآگاهانه حتی بر آنچه که نمیخواهد هم توجه کند بگونه ای به آنناخواسته قدرت بخشیده است.
حال اگر بخواهیم از این منظر به مسائل کلان کشور در این چندین سال نگاهی بیندازیم در می یابیم،
آن بخشی که بیشترین توجه جامعه را به خود اختصاص داده است موضوع برجام است.
و حال سوال این است آیا اینهمه توجه اذهان به برجام، قدرت بخشیدن و وابسته کردن کشور به برجام بیش از آنکه که بوده، نیست؟
منظور نگارنده از عدم تمرکز به برجام این نیست که برجام نادید انگاشته شود بلکه اینهمه تمرکز رسانه در چندین سال بر روی برجام و اذهان را شرطی کردن، خود عاملی است که چنانچه به توفیق نینجامد تاثیر مخرب بار روانی آن به مراتب، هزاران برابر در جامعه مشهودتر از واقعیت تحریم است.
نوسانات ارزی خود نشانه ای است بر این ادعا.
در درستی راهی که سیاست خارجه در این چندین سال در پیش گرفته است شکی نیست اما به گمان نگارنده آنچه که اقتصاد کشور را شرطی کرد، مهندسی کردن اذهان بسمت تحریم و برجام بوده است.
نظر خود را ارسال کنید