تولد، تحصیلات، شغل،زندگی مشترک،خرید مسکن و خودرو،فرزندآوری، ازدواج فرزندان و در نهایت مرگ.
و این روند تکرار می شود.
ولی آیا تا کنون از خویش پرسیده ایم که رسالت انسان به غیراز مواردی که به آن اشاره شد چیز دیگری هم بوده است؟
بی شک انسان اگر نتواند درک درستی از حضورش در این جهان داشته باشد به افسردگی و دلمردگی کشیده خواهد شد.
انسان با خلق و کشف کردن می تواند رسالت و جایگاه خویش را پیدا کند.
ولی انسانی که از خویشتن واقعی دور گشته و هویت خویش را در عناوین و القاب بیرونی جستجو می کند و کیستی اش را میزان دارایی اش مشخص می کند مسلما نمی تواند درک درستی از حضورش در این سرا را داشته باشد.
پدیدارهای مادی می بایست در خدمت انسان قرار گیرند ولی گویا رابطه ای معکوس شکل گرفته است و آنها مالک انسان شده اند. سرشت انسان با این رابطه،ناهمخوان است.
اگر حالات و سرنوشت یک انسان را اتفاقات بیرونی و پدیدارهای بیرونی رقم بزند مسلما از قدرت درونی خویش نا آگاه بوده است و هر اتفاق بیرونی می تواند او را به نا کجا آباد بکشاند.
کمترین عیب مصور در خصال
چون پیاپی بینیش آید ملال
مولانا بسیار زیبا در این شعر کمترین عیب صورت بینی را “ملال” عنوان کرده است و “ملال”، افسردگی و دلمردگی را در پی خواهد داشت.
اگر انسان در همه ابعاد زندگی بتواند نگاه ظاهر بینی را کنار بگذارد و نگاه ژرفی به درون خویش داشته باشد بی شک افق های تازه ای را مکشوف خواهد نمود.
نظر خود را ارسال کنید