وقتی شرایط جامعه از وضعیت مطلوب فاصله میگیرد، فشارهای روانی، اقتصادی و اجتماعی بهتدریج به لایههای مختلف مردم سرریز میشود. در چنین فضایی، طبیعی است که واکنشها تندتر، صبوری کمتر و دلخوریها عمیقتر شود. آنچه در این میان تعیینکننده است، نه فقط شرایط، بلکه نوع رفتار مدیران و مسئولان در برابر این واکنشهاست.
مدیریت در روزهای آرام، مهارتی قابل آموزش است؛
اما مدیریت در روزهای سخت، نشانهی بلوغ شخصیتی است.
مدیرانی که در بزنگاههای اجتماعی، دلخوری مردم را با دلخوری پاسخ میدهند، عملاً به آتش نارضایتی دامن میزنند. در مقابل، آن مدیری که میتواند در موج اعتراض، نگرانی یا ناامیدی، آرام بماند و با درک، همدلی و سعهصدر پاسخ دهد، نه تنها بحران را کنترل میکند، بلکه اعتماد میسازد.
اینجاست که مفهوم «هوش هیجانی» وارد صحنه میشود.
هوش هیجانی بالا به مدیر کمک میکند تا:
•احساسات مردم را درک کند، حتی اگر با زبان تند بیان شوند
•واکنشهای احساسی خود را کنترل کند
•به جای دفاع، فهمیدن را انتخاب کند
•به جای سرزنش، به دنبال چاره باشد
•و به جای فاصله گرفتن، به مردم نزدیکتر شود
بزرگمنشی در مدیریت یعنی:
شنیدن بدون تحقیر شدن،
پذیرفتن بدون ضعف نشان دادن،
و پاسخ دادن بدون کوچک کردن دیگری.
جامعه امروز، بیش از هر زمان دیگری به مدیرانی نیاز دارد که «اقتدار» را نه در صدا بلند کردن، که در ظرفیت قلب و وسعت نگاه معنا کنند. مردمی که دلخورند، بیش از پاسخ، تشنه فهمیده شدناند. و فهمیده شدن، از مسیر همدلی میگذرد، نه از مسیر قدرتنمایی.
مدیر بزرگ، کسی نیست که کمتر اشتباه میکند؛
بلکه کسی است که وقتی شرایط درست نیست، درستتر از همه رفتار می کند.
بر چسب ها
اقتصادی آموزش پویا وکیلی اجتماعی مدیریت هوش هیجانی فشارهای روانی بلوغ شخصیتی

نظر خود را ارسال کنید