پویا وکیلی
در سه سرمقاله قبل گفتیم که نیاز جامعه امروز بیش از اینکه تغییر در نام و چهره ها و حتی سهم هر کدام از جناح های سیاسی برای دستیابی به کرسی های بهارستان باشد نیازمند باوری نو دارد.باوری که منشاش از ایمان و باور به خالق هستی باشد.
باوری که بیانگر قدرت نامحدود خالق هستی شکل گرفته باشد.
حاجت به گفتن نیست که نتیجه خود باوری و شناخت به قدرت بی انتهای به درون خویش، خدا باوری خواهد بود.چراکه خالقی که مخلوقش را با این قدرت نا محدود آفریده و نام خلیفه الله را بر آن گذاشته نشان از بیکرانگی اش است.
اساسا خلیفه خالق بودن خود ملزوماتی دارد که میتوان آن را در رفتار و گفتار چنین مخلوقی جست.
اساسا انسانی که از قدرت درون خویش آگاه است خود را مسئول امور پیرامونی خود می داند و دیگر توجیح کردن و انگشت اتهام به این و آن کشیدن در مسلکش وجود ندارد.
انسانی که به خود باوری رسیده باشد برای بم شدن و سر شدن نیازی ندارد کسی دیگر را به زیر بکشد.
اینکه چگونه افراد آگاه و ناآگاه را تشخیص دهیم از کلامشان و رفتارشان در شرایط مختلف می توان به این دریافت رسید.
انسان هایی که برای اثبات خود با دریده گویی دیگران را مورد خطاب قرار می دهند مسلما از قدرت درون خویش آگاهی ندارد.
خداباوران با خود و دنیای اطراف خود در صلح اند و برای گسترش و پیشرفت جهان بیرون خویش به جهان درون خویش متمرکزاند.
کسانی که از قدرون خویش آگاهی دارند دیگر ملتمسانه و ذلیلی به دنبال قدرت کسب قدرت نیستند و با تملق و چاپلوسی بیگانه اند.
کسانی که شناخت به خویشتن دارند در اسارت هوای نفس خود برای کسب جایگاه نیستند.
اساسا کسانی که تحت هوای نفس بدنبال قدرت هستند به نوعی تحت تحت تسلط قرار گرفته اند نه اینکه قدرت تحت تسلط آنهاست.
اگر چه هر انسانی تمایل دارد در قدرت باشد ولی اینکه با این نگرش که هدف، وسیله را توجیح میکند و با رفتار و گفتار غیراخلاقی بخواهد به هدف خود برسد چیزی جز به اسارت در آوردن خویش تحت هوای نفس نخواهد بود.
انسان های آگاه باور دارند که میتوان با محترم شمردن حقوق دیگران به اهداف خود نیز دست پیدا کنند چرا که به اصل یکی بودن اعتقاد قلبی دارند.
نظر خود را ارسال کنید