در روزگاری که کشورها بیش از هر زمان دیگری با بحران بهرهوری، فساد سیستمی، و عدم تطابق ساختارهای اداری با تحولات اقتصادی روبهرو هستند، نگاه به مدیریت دولتی نیازمند بازتعریف است. در این میان، ورود کارآفرینان موفق به عرصهی مدیریت دولتی میتواند جرقهای باشد برای بازسازی عمیق ساختارهای ناکارآمد و تزریق روحی تازه به بدنهی حکمرانی.
کارآفرینان با فرهنگ نتیجهگرایی، مسئولیتپذیری و آشنایی واقعی با چالشهای اقتصادی، میتوانند در مقام مدیران دولتی، موتور محرکی برای اصلاح، چابکسازی و بازتعریف کارآمدی سیستمهای دولتی باشند. تجربه نشان داده است که افرادی که با منابع محدود، کسبوکار موفقی ساختهاند، ذهنی خلاق، انعطافپذیر و تصمیمگیر دارند—ویژگیهایی که در ساختار سنتی مدیریت دولتی کمتر دیده میشود.
این افراد نهتنها با زبان اقتصاد آشنا هستند، بلکه درد واقعی بخش خصوصی را میشناسند. آنان میدانند که یک مجوز معطل، یک قانون ناکارآمد یا یک تصمیم اشتباه، چه تأثیر مخربی بر سرمایه، اشتغال و انگیزهی فعالان اقتصادی میگذارد. از همین رو، مدیرانی که از دل بازار برخاستهاند، بهمراتب واقعبینتر، مسئولتر و اصلاحگرتر عمل میکنند.
البته روشن است که حکمرانی فقط با ابزار اقتصاد و تفکر بازار پیش نمیرود. اما اگر حکمرانی نتواند خود را با منطق بهرهوری، شفافیت و پاسخگویی هماهنگ کند، هرچه بیشتر در گرداب ناکارآمدی فرو میرود. اینجاست که تلفیق دو جهان: «حکمرانی» و «کارآفرینی» میتواند راهی نو برای عبور از بنبستهای مزمن باشد.
انتخاب مدیران دولتی از میان افراد کارآمد و آزموده در میدان عمل، نه شعار است و نه یک رویاپردازی. بلکه ضرورتی است که اگر امروز به آن توجه نکنیم، فردا دیگر فرصتی برای جبران نخواهد بود.
نظر خود را ارسال کنید