در روزگاری که سایهی جنگ، ناامنی و التهاب بر فراز میهنمان سنگینی میکند، سخن گفتن از عشق، صلح و دوستی شاید در نگاه نخست آرمانگرایانه یا حتی غیرواقعگرایانه به نظر برسد. اما تاریخ و علم، هر دو گواهی میدهند که در دل تاریکی، روشنایی آفریده میشود. امروز، بیش از هر زمان دیگری، ما مردم ایران نیازمند آنیم که آگاهانه احساسات انسانی و والایی چون مهربانی، عشق، صلح و دوستی را در خود پرورش دهیم و آن را به پیرامونمان گسترش دهیم.
تحقیقات روانشناختی و جامعهشناختی متعددی در دهههای اخیر به نتایج شگفتانگیزی دست یافتهاند. یکی از مهمترین این یافتهها این است که اگر تنها درصد اندکی از یک جامعه بتوانند در درون خود احساسات مثبت، همدلانه و صلحطلبانه را تقویت کنند، این انرژی عاطفی به تدریج در سطح اجتماع گسترش مییابد و فضای کلی جامعه را دستخوش تغییر میکند. چنین حالتی، به مانند افتادن قطرهای در دریا، موجهایی از همدلی، آرامش و خرد جمعی را به جریان میاندازد که قدرتش در برابر هیاهوی جنگطلبانه، غیرقابل انکار است.
جامعهای که ترس و خشونت در آن غالب شود، دیر یا زود به سوی فروپاشی روانی و اخلاقی میرود. اما اگر هر فرد، حتی در حدی کوچک، بکوشد که عشق را در قلب خود نگه دارد، به دیگری با چشم دوستی بنگرد و صلح را به عنوان یک انتخاب آگاهانه برگزیند، آنگاه ما شاهد شکلگیری یک نیروی جمعی خواهیم بود که توانایی دارد فضای تهدید و خشونت را از بنیان دگرگون سازد.
در شرایط فعلی ایران، ما نمیتوانیم منتظر بمانیم تا صلح از بیرون بر ما تحمیل شود یا از آسمان فرو آید. صلح را باید از درون خود آغاز کنیم. از رابطهمان با خانواده، همسایه، همکار، و حتی از گفتگو با غریبهای در خیابان. از خود بپرسیم: «امروز چه کاری میتوانم انجام دهم که به ترویج آرامش و همدلی کمک کند؟»
این یک دعوت است، نه از سر خوشباوری، بلکه از سر ضرورت. ایران ما زخمی است، اما زنده است. قلب این سرزمین با تپش مردم آن میزند. اگر تپشهای ما پر از عشق باشد، اگر نگاهمان به فردا پر از امید و صلح باشد، آنگاه میتوان باور داشت که تاریکی ماندگار نیست.
امروز، آغاز کنیم؛ شاید با یک لبخند، یک گفتوگوی محترمانه، یک دست یاری یا حتی یک دعا برای آرامش. بگذاریم عشق، چونان نوری در دلهایمان بدرخشد و راه آینده که در آن، ایران عزیزمان، ازاد از جنگ در صلح وشکوفایی باشد.
نظر خود را ارسال کنید